پست‌ها

نمایش پست‌ها از مه, ۲۰۱۹

نان و عقل

نان شاید همان عقلِ مستفاد باشد. قبل از رمضان استاد هر شب سرِ صنف به شوخی می‌گفت: "نان بخورید، درست تغذیه کنید، وگرنه بی‌عقل می‌شوید." این گفته استاد را اول جدی نگرفتم، ولی اکنون که فکر می‌کنم، زیاد هم بی‌ربط نگفته؛ نان و تغذیه سالم رابطه مستقیم با فکر کردن و تعقل دارد، یا این‌که بهتر است بگویم، بین نان و عقل یک رابطه دیالکتیکی وجود دارد. این‌طوری است که آدم‌های بی‌نان و فقیر هر روز بیش‌از قبل فقیرتر و بی‌نان‌تر می‌شوند، و در مقابل نان‌دارها و پول‌دارها هر روز بیش‌از قبل‌ چاق‌تر و عاقل‌تر - البته عقل‌ابزاری منظور است - چون نانِ درست می‌خورند، درست تغذیه می‌شوند. اما جالب این‌که مسلمان‌های بی‌نان به زور بر بی‌عقلی‌شان می‌افزایند و تمامِ روز گرسنه سر می‌کنند، از گرسنه‌گی و تشنه‌گی دیوانه می‌شوند، به همدیگر و به همه‌چیز دشنام می‌دهند، می‌زنند، می‌کُشند، و تا حدی خودِ شان را گرسنه و تشنه نگه‌می‌دارند که در آخرِ روز کاملن وحشی می‌شوند. البته این نوع خودآزاری و در عین‌حال دیگرآزاری یک نوع بیماری همه‌گیر اسلامی است که درمانی جز نان‌ خوردن ندارد. روزه گرفتن همان بیماری مازوخیسمِ اسل

قرنِ زن‌ها

قرن بیست و یک، قرن آزادی و رهایی است؛ و بدون شک زن‌ها در این جریان پیشگام خواهند بود. چه باشکوه است این صحنه‌ی که زن‌ها در آن روشنگر و پیشگام هستند. آدورنو و هورکهایمر در کتاب «دیالکتیک روشنگری» در تعریف از روشنگری، معتقد بودند که روشنگری آمده بود تا کره خاکی را اسطوره‌زدایی کند و انسان را از تاریکی و اسطوره رها سازد و به فردیت برساند، اما نتیجه آن، چنان که این کره خاکی از درخشش ظفرمند فاجعه تابناک شد. علت آن هم این بود که روشنگری در پی بازگشت به خرد یونانی بود، و خرد یونانی نیز بر اسطوره‌ها استوار بود. در نتیجه روشنگری خود تبدیل به اسطوره شد. اکنون، جریان آزادی‌خواهی قرن بیست و یک نیز چنین ماهیتی داشته‌است ؛ آزادی‌خواهان در تلاش رهایی از شرّ دیکتاتورها و اسطوره‌زدایی از دیکتاتورها بوده‌اند، اما آزادی را نیز در جایگاه خودش همچون اسطوره دیده‌اند و به پیشگامان آزادی نیز همچون اسطوره‌ها نظر دارند. همین بوده‌است که نتیجه‌ی اسطوره‌سازی از آزادی، «بهار عرب» که در پی روشن ساختن خاورمیانه بود، این بخش از کره خاکی را در کام فاجعه‌ی بدتر از دیکتاتوری انداخت؛ فاجعه‌ی به نام داعش، و این بخش از ک

صلحی بیرون از نهادِ دولت

در نشست قطر طالبان هیچ کسی را به‌نمایندگی از دولت/حکومت افغانستان نمی‌پذیرد. در آن‌صورت کسی که در این نشست شرکت می‌کند بدون شک بزرگ‌ترین خیانت را در حق مردم افغانستان مرتکب می‌شود. تضعیف، سبوتاژ و به‌حاشیه بُردن جایگاه حقوقی نهادِ دولت/حکومت افغانستات در گفت‌وگوها با طالبان نوعی از جنایتِ نرم علیه مردم افغانستان است. اگر طالبان این‌همه جنایت را همه‌روزه مرتکب می‌شوند و انسان می‌کشند، هدف غایی شان تضعیف، به‌حاشیه بُردن و نابودی نهادِ دولت/حکومت در افغانستان است که به‌جای آن امارت اسلامی‌ برقرار کنند. از این‌سو، در نشست‌ها با طالبان از آدرس‌های مستقل و بیرون از نهاد دولت/حکومت افغانستان، در واقع نوعی مشروعیت‌بخشی به‌جنایت‌های طالبان است، و دقیقن نوعی از جنایت به شکل نرم که به معنای دیگر مبارزه و جان دادنِ این‌همه سرباز و مردم عادی که در دفاع از نهاد دولت/حکومت کشته شده‌اند، را بی‌معنا می‌کند. فراموش نکنیم که نهادِ دولت/حکومت به رییس جمهور و سیاست‌های‌شان خلاصه نمی‌شود، بلکه مجموعه‌ی از ارزش‌ها و ساختارهای است که در این دو دهه شکل گرفته‌است، و کسی که بیرون از حیطه‌ی این ارزش‌ها و ساختار

غورِ غریب

فصلِ قُلبه و کشتِ گندم است؛ ابرها سرگردان و پُرآب می‌آیند زمین را آماده‌ی حمل می‌کنند و می‌روند. باران برای این مردم رحمت است و این روزها بی‌وقفه می‌بارد. مردم هم که از سفرِ سردِ زمستان تازه برگشته‌اند. تنها دلِ خوشی‌شان باران؛ و این تنها رحمتِ بی‌منّت است که برای این مردم امید خلق می‌کند. زندگی در روستا خیلی ساده است، یک چرخش تکراری: بهار بکار، خزان درو کن و زمستان بخور.  خبر؛ روز گذشته بچه‌ها و دخترهای روستاهای ولسوالی لعل کاروان بسته بودند، با خوش‌حالی و شادمانی از قریه‌ی ما گذشتند و به‌طرف مرکز غور–شهرِ چغچران/فیروزکوه رفتند تا امتحان کانکور را پاس کنند و سرنوشت‌ ساده‌ی شان را برهم بزنند. این در حالی‌ست که طالبان – که بیشتر شان از همین مردم غور استند – به پوسته‌ی پولیس در منطقه‌ی بندِ بیان در نزدیکی شهرِ چغچران حمله کرده و سربازان پولیس که بچه‌های همین غور بودند را کشته‌اند، ولی قومندانی امنیه غور و وزارت‌های داخله و دفاع همچنان در قبال مردم غور بی‌تفاوت استند. غورِ غریب؛ دور از چشمِ حکومت و بیگانه از مناسبات قدرت. خطِ زندگی در اینجا اینگونه است؛ متولد می‌شوند و قبل از این‌که