پست‌ها

نمایش پست‌ها از اکتبر, ۲۰۱۹

در کشورِ موقت

پانزدهم میزان برابر با هفتم اکتبر، هجدهمین سال‌روز حملات نیروهای آمریکایی و ائتلاف جهانی به رهبری ایالات متحده آمریکا بر افغانستان است که در نتیجه‌ی آن حملات، امارت اسلامی طالبان سقوط کرد. اما، اکنون بعداز هجده سال جنگ، دوباره شاهد بازگشت طالبان به صحنه‌ی سیاست و مدیریت قدرت هستیم. هجده سالگی رخدادِ حملات نیروهای آمریکایی و ائتلاف بین‌المللی به افغانستان، از یک نگاه به معنای این است که در امتدادِ نسل‌های جنگ و خشونت، یک نسل دیگر نیز در افغانستان در جنگ و خشونت بزرگ شدند و در سایه‌ی دموکراسی موقت به سنِ جوانی و قانونی رسیدند. طبق قوانین افغانستان، نوجوانان در هجده سالگی به سن تکلیف می‌رسند، یعنی یک نسلِ دیگر نیز در افغانستان در جنگ و خشونت به سنِ تکلیف رسیدند و مسوولیتِ زندگی خودشان را در چنین شرایط و وضعیتی که همه‌چیز موقت است، به دوش گرفتند. البته اکثرِ این نسل از جریانِ عادی زندگی عقب ماندند و در زیرِ آوارهای ناشی از بمب، انفجار و انتحار دفن شدند. و همین‌طور تعدادی هم در مسیر مهاجرت، در دشت‌ها، کوه‌ها و اقیانوس‌های اطلس و آرام، آرام گرفتند و خوراک حیوانات دریایی شدند. تعدادی هم ه

مقاومت علیه تغییر

بنیادگرایی اسلامی جریان مدرنیزم و جداسازی دین از سیاست، در واقع واکنش بنیادگرایانه و واپس‌گرا را می‌طلبید که می‌بایست در مقابل جریان مدرنیزم و سکولاریزه‌شدن کشورهای اسلامی مقاومت کنند. در این جریان از یک‌سو مسئله جدای دین از سیاست مطرح بود و از سوی دیگر مسئله استیلای ارزش‌های مدرن بر ارزش‌های اسلامی_سنتی و مواجهه با مظاهر تمدن و فرهنگ غرب که مسلمان‌ها باید میانه‌ی شان را با این رخدادها مشخص می‌نمودند. در نیمه اول قرن بیستم و بعداز الغای خلافت بود که اندیشه‌ دینی-سیاسی در قالب بنیادگرایی اسلامی با انگیزه بازسازی تفکر دینی، کم‌کم قدرت گرفت. در آغاز، جریان‌های سلفیه و وهابیت بودند که در برابر جریان‌های نوگرا و طرفداران جدای دین از سیاست ایستادگی نمودند. طرفداران اندیشه خلوص مذهبی و پیراستن دین از بدعت‌ها علاوه بر تکیه بر قرآن و سنت، به سیره سلف صالح نیز استناد می‌کنند و به همین‌خاطر به سلفیه معروف شده اند. دو تن از برجسته‌ترین علمای که نهضت سلفیه را شکل دادند، غزالی و ابن تیمیه بودند. غزالی از زاویه‌ی اخلاقی و عرفانی به احیاگری در علوم دینی و تجدید حیات روحی و معنوی مسلمان‌ها می‌نگر

مقاومت علیه تغییر

  بنیادگرایی اسلامی (چارچوب نظری) خلافت اسلامی اکنون یکی از موانع در برابرِ تغییرات اجتماعی در افغانستان، بنیادگرایی است. بنیادگرایان خواهان برقراری حکومت اسلامی در قالب خلافت و امارت اسلامی است. خلافت مفهوم محوری در بحث سیاسی مسلمان‌ها است. در بررسی اندیشه سیاسی در اسلام، این مفهوم در درجه اول مربوط است به مسئله تعریف رهبری سیاسی در جامعه‌ی اسلامی. بعداز وفاتِ پیامبر اسلام، جانشین او _رهبر مذهبی و سیاسی مسلمان‌ها_ خلیفه خوانده می‌شد و نظام سیاسی مسلمان‌ها هم نظام خلافتی بود. نقش خلافت در تاریخ سیاسی اسلام خیلی برجسته است؛ در زمان خود پیامبر اسلام، مسئله اقتدار سیاسی ساده بود که در شخص پیامبر خلاصه می‌شد. در آن زمان، مبنای وحدت امت، نه بیانات و اظهارات پیامبر اسلام، بلکه خود وی بود. در طول این دوره دال برتر امت اسلامی، نه دین یا سنتِ اسلام ی ، بلکه شخص پیامبر اسلام بود. در واقع، زمانی که پیامبر زنده بود، آنچه می‌گفت و انجام می‌داد اسلام بود. مرکزیت خلافت به‌ عنوان منبع اقتدار و مشروعیت، با وفات پیامبر اسلام شکل گرفت. وفات پیامبر موجب شد که اسلام نهادینه شود. اجتماع سیاسی مس

مقاومت علیه تغییر

طرحِ موضوع فرهنگ یکی از تفاوت‌های عمده انسان با حیوان است. فرهنگ در واقع چارچوب زندگی انسان‌ها را تعریف و تعیین می‌کند. ارزش‌ها و اصول فرهنگ در بسترِ تاریخ و در مسیرِ تحولات و تغییرات اجتماعی شکل می‌گیرند و بر زندگی فردی و اجتماعی انسان‌ها مسلط می‌شوند. تغییرات اجتماعی، فرهنگ و ارزش‌های یک جامعه را به‌روز می‌کند و انسان‌ها را از پوسیدگی، «در سنت ماندن» و «در تاریخ ‌ماندن» نجات می‌دهند. رابطه انسان با تغییرات اجتماعی یک نوع رابطه‌ی متقابل و دیالکتیکی است؛ انسان در به‌جود آمدن و شکل‌گیری تغییرات اجتماعی نقش برجسته دارد، و از سوی دیگر در مسیر تغییرات نیز قرار دارد و تغییرات اجتماعی بر زندگی فردی و اجتماعی‌ انسان‌ها اعمال می‌شوند. تغییرات اجتماعی انسان‌ها را به زندگی عادی، به زمان و مکانی که به آن تعلق دارد، باز می‌گرداند. و همین‌طور، از مسائل مهم امروزی برای جوامعِ پسامنازعه، دغدغه‌‌های همچون صلح، توسعه، انتخابات و شیوه‌ی انتقال قدرت است. صلح و توسعه در جامعه‌ای ممکن نمی‌شود و اتفاق نمی‌افتد، مگر این‌که آن‌ جامعه تغییرات اجتماعی را پذیرفته و با پدیده‌های جدید کنار آمده باشد. ا

انتخابات به سبک افغانی!

(چهارمغز، گوسفند، سکس و بایمتریک) یک) چهارمغز   پروسه انتخابات به‌عنوانِ یکی از میکانیزم‌های مدیریت قدرت، در نظام‌های جمهوری و مردمی که قدرت از مشارکت و انتخابِ مردم مشروعیت می‌گیرد، از اهمیت زیاد برخوردار بوده‌‌است. انتخابات در افغانستان نیز پیشینه‌ی تاریخی دارد و در برهه‌های از تاریخ به شیوه‌های متفاوت در سطوح محدود برگزار شده‌است. در انتخابات پارلمانی 1327، پروسه رأی‌گیری در کابل با طشت و چهارمغز برگزار شده بود؛ طوری‌که در ساحات مشخص از طرف دولت طشت‌ها و در کنارِ آن جوال‌های پُر از چهارمغز گذاشته شده بود. رأی‌دهندگان از جوال‌ها، یک چهارمغز را برمی‌داشتند و در طشتِ کاندیدای موردنظرشان می‌انداختند. بعداز ختم رأی‌گیری تعدادِ چهارمغزها شمارش می‌شد و کاندیدای که بیشترین چهارمغز را در طشت خود داشت، به‌عنوان برنده اعلام می‌شد. ما اکنون از دهه‌ی دمکراسیِ چهارمغزی فاصله گرفته‌ایم و در دو دهه دمکراسی گوسفندی و سکس، در سایه‌ی   نظام جمهوری اسلامی زندگی می‌کنیم. جمهوریت خطِ قرمز ما است. در روز 6 میزان بسیاری از کسانی که رأی داده بودند، در شبکه‌های اجتماعی نوشتند که برای «ب