بد قوم و بد مذهب!
(یوناما و مولانا عبدالله، کدام یک راست میگوید؟)
اخیراً در نامهی که از سوی یوناما به آدرس ریاست کمیسیون مستقل انتخابات فرستاده شده، نوشته است: «هدف این نامه ابراز رسمی نگرانی شدید سازمان ملل متحد در مورد رفتار کمیشنر مولانا عبدالله در جلسهای که اخیراً در تاریخ 5 نوامبر 2019 برگزار گردید، میباشد. در این جلسه تعدادی از مشاوران تخنیکی پروژه حمایت از انتخابات ملل متحد (UNESP) و همچنین دو تن کمیشنران بینالمللی که حق رای ندارند، بهعلاوه شخص شما و دیگر کمیشنران کمیسیون مستقل انتخابات و مقامات ارشد درالانشای کمیسیون مستقل انتخابات اشتراک داشتند. مشاروان تخنیکی پروژه حمایت از انتخابات و کمیشنران بین المللی هنگام برگزاری این جلسه شاهد اظهارات کمیشنر مولانا عبدالله علیه آقای بشیرعلی، مدیر دیتابیس مرکز ملی شمارش آرا، بودند که شامل تهدید مستقیم به مرگ و همچنین اشاراتی توهینآمیز درباره مذهب و قومیت آقای علی بود...»
پشتِ این نامه حرفها و نگفتههای بسیار نهفته است. فراموش نکنیم که ما قبل از اینکه در کشوری به نام افغانستان زندگی کنیم، در درون قوم و مذهبی زندگی میکنیم که بیشتر از هر چیزی برای ما مهم بوده است و چنانچه میبینید، کسانی حتی به خاطر قوم و مذهب خودش را انتحاری میکند. مذهب و قوم اساس این کشور است و کشوری به نام افغانستان از جزیرههای قومی تشکیل شده است. چنانچه تاریخ به ما یادآوری میکند، در گذشته هرگونه تلاش برای انجام نسلکشی، محرومیتسازی قومی، نادیده گرفتن و حذف سیستماتیک اقوام از ادارات دولتی و قدرت تصمیمگیری، در نتیجه منجر به فاجعهی هولناک شده که بیشتر از همه، دامن کارگردانهای چنین سیاستهای را گرفته است. چنانچه فیض محمد کاتب در جلد چهارم، صفحه 694 کتاب سراجالتواریخ، روایتی را با عنوان «امضای عدم دخالت مردم شیعه در امور بزرگ دولتی» مینویسد؛ در زمان سلطنت حبیب الله خان پسر عبدالرحمانخان، تصمیم حبیبالله بر این میشود که اساس سلطنت خود را بر سه قوم استوار نماید، که آن سه قوم موردنظر امیر عبارت از درانیها، غلجاییها و اقوام دیگر به شمول تاجیکها، اوزبیکها و... به استثنای شیعهها/هزارهها بوده است. کاتب به نقل از حبیبالله مینویسد: «من برخلاف معمول و مرسوم اساس سلطنت خود را بر سه رکن نهاده، بدون معاضدت فرقة شیعه، تعمیر بلاد و ترفیه عباد به روی روز آورده، دولت و مملکت خود را بر سه رکن و قایمه استوار میدارم.» بعداز آن بهطور رسمی از حضور شیعهها که عموماً هزاره بودند، در ادارات دولتی جلوگیری میشود و این رویه در تاریخ عام شده و تا هنوز چنین بوده است. اما بعداز سالها جنگ و منازعهی قومی و مذهبی، و از همه بدتر تجربهی نظام قومی و مذهبی طالبان، در کنفرانس بُن نخبگان و رهبران قومی با حمایت سازمان ملل، اساس یک دولت و حکومت چند قومی را گذاشتند که بعد در قانون اساسی سال 2004م، قومیت و تکثرگرایی قومی و مذهبی به عنوان اساس و شاکلهی دولت افغانستان را به رسمیت شناخته شد و به به آن احترام گذاشته شد. اما، این وضعیت سیاسی که بر گورستانِ قوم و مذهب بنا شده، همچنان آبستن منازعه و جنگ قومی و مذهبی است. ما از گذشتهی خونبار زیاد فاصله نگرفتهایم. اقوام افغانستان تازه از میدانهای جنگ و منازعهی طولانی برگشتهاند، شکافهای چون قومیت و مذهب همچنان فعال است و بر همدیگر بار شده، نفرت قومی همچنان در ذهن و ضمیر مردم جای دارد، در چنین وضعیت و شرایط حساس و لرزان که روندهای مهم سیاسی همچون صلح، جنگ، انتخابات و در واقع همهچیز با قومیت و مذهب گره خورده است، توهین نمودن به قوم و مذهب یعنی ریختن نفت روی آتش. بنابراین، در قبال چنین شرایط محتاط بود. با اینهمه، مولانا عبدالله کمیشنری که متهم به این موضوع است، آن را رد کرده است. اگر ادعای آقای عبدالله درست باشد، آیا سیاستهای قومی و مذهبی روی فعالیتهای نهادی بینالمللی همچون یوناما نیز تأثیر گذاشته و کارمندانِ افغان این نهاد از آدرس آن به استفاده قومی میکند و کمیسیون انتخابات را به چالش جدید میکشاند؟ هر چه باشد، در همهحال نفرت قومی و مذهبی را بازتولید میکند که این بد قومی و بد مذهبی به نفع هیچ کسی نیست.
نظرات
ارسال یک نظر